سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که بر ملک دست یافت تنها خود را دید و از دیگران رو بتافت . [نهج البلاغه]

سیاسی و فرهنگی واجتماعی

ما حاشیه نشین هستیم.   مادرم می‌گوید: «پدرت هم حاشیه نشین بود،
در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند، یعنی زندگی کرد و در حاشیه مرد
من در حاشیه به دنیا آمده‌امولی نمی‌خواهم در حاشیه بمیرم.
برادرم در حاشیه بیمارستان مرد.
خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می‌کند، گاهی در حاشیهٔ گریه، کمی هم می‌خندد.
مادرم می‌گوید: «سرنوشت ما را هم در حاشیهٔ صفحهٔ تقدیر نوشته‌اند
او هرشب ستارهٔ بخت مرا که در حاشیهٔ آسمان سوسو می‌زند به من نشان می‌دهد.
ولی من می‌گویم: «این ستارهٔ من نیستمن در حاشیه به دنیا آمدم،
در حاشیه بازی کردمهمرا با سگها و گربه‌ها و مگسها در حاشیهٔ زباله‌ها گشتم تا چیز به درد بخوری پیدا کنم.
من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتمدر مدرسه گفتند: «جا نداریممادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت:

«آقای ناظم اسمش را در حاشیهٔ دفتر بنویس تا ببینیم!» …من در حاشیهٔ روز به مدرسهٔ شبانه می‌روم

در حاشیهٔ کلاس می‌نشینم.
در حاشیهٔ مدرسه می‌نشینم و توپ بازی بچه‌ها را نگاه می‌کنم، چون لباسم هم رنگ بچه‌ها نیست.
من روزها در حاشیهٔ خیابان کار می‌کنم و بعضی شبها در حاشیهٔ پیاده‌رو می‌خوابم.
من پاییز کار می‌کنم، زمستان کار می‌کنم، بهار کار می‌کنم، تابستان کار می‌کنم و در حاشیهٔ کار، کمی هم زندگی می‌کنم.
 
من در حاشیهٔ شهر زندگی می‌کنم. … من در حاشیهٔ زمین زندگی می‌کنم. بر لبهٔ آخر دنیا!
من در مدرسه آموخته‌ام که زمین مثل توپ گرد است و می‌چرخد.
حاشیه بر لب پرتگاه است، آدم هرلحظه ممکن است بلغزد و سقوط کند.

من حاشیه نشین هستم  ولی معنی کلمهٔ حاشیه را نمی‌دانم.
از معلم پرسیدم: «حاشیه یعنی چه؟»گفت: «حاشیه یعنی قسمت کنارهٔ‌ هر چیزی مثل کنارهٔ‌لباس یا کتاب، مثلاً بعضی از کتابها حاشیه دارند و بعضی از کلمات کتاب را در حاشیه می‌نویسند؛ یا مثل حاشیهٔ‌شهر که زباله‌ها را در آنجا می‌ریزند
من گفتم: «مگر آدمها زباله هستند که بعضی از آنها را در حاشیهٔ شهر ریخته‌اند؟»
معلم چیزی نگفت.

من حاشیه نشین هستم.
به مسجد می‌روم، در حاشیهٔ مسجد نماز می‌خوانم، نزدیک کفشها؛ در حاشیهٔ جلسهٔ قرآن می‌نشینم. من قرآن خواندن را یاد گرفته‌ام، قرآن کتاب خوبی است. … قرآن ما حاشیه ندارد.
هیچ کلمه‌ای را در حاشیهٔ‌ آن ننوشته‌اند، اگر هم گاهی کلماتی در حاشیهٔ آن باشند، آن کلمات حاشیه هم مثل کلمات دیگر عزیز و خوبند.
من قرآن را دوست دارم. …خوب است همه چیز مثل قرآن خوب باشد.




علی محمدی ::: دوشنبه 86/8/21::: ساعت 4:34 عصر


من اخلال‌گرم


از سرزمین رنج و حرمان


کوچه‌های غم، زاغه‌های فقر


از ملک محرومان


از گوشه‌ی ایران


با خشم می‌آیم


با کینه می‌آیم


آی مردم من اخلا‌ل‌گرم


پدرم را بی‌نانی کشت


و می‌گفت ولی


که خدا رزاق است.


پس بگویید که نانم به کجا پنهان است؟


ز چه رو زندگی‌ام بی‌سر و بی‌سامان است.


چه کسی نان مرا دزدیده؟


یا چه کسی سفره‌ی ایمان مرا برچیده؟


همه گویند که اخلال‌گرم


لیک من پیرو پاک بوذرم


مردی از طایفه‌ی غفاری،


گنهش چیست جز اخلا‌ل‌گری؟


و کدامین اخلال؟


کارش اخلال به کار اشراف


زدن کتف شتر بر سر کعب الاحبار


حرفش آیات شریف قرآن.


و قیامی به بلندای ظهور 






علی محمدی ::: دوشنبه 86/8/21::: ساعت 10:58 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :1332
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<